فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Family Tree
ˈfæməliˈtriː
ˈfæməlitriː
معنی و نمونه‌جمله‌ها
noun
countable
شجره‌نامه، تبارنامه، شجره، نسب‌نامه، دودمانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Our family tree is filled with diverse backgrounds and cultures.
شجره‌نامه‌ی ما مملو از پیشینه‌ها و فرهنگ‌های متنوع است.
I discovered some fascinating stories while researching my family tree.
من در حین تحقیق درباره‌ی شجره‌نامه‌ام به داستان‌های جذابی پی بردم.
مترادف و متضاد family tree
-
noun genealogical chartSynonyms:genealogy family history lineage descent ancestry bloodline pedigree tree genealogical tree line heredity ancestral tree stemma
ارجاع به لغت family tree
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «family tree» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/family-tree
لغات نزدیک family tree
- - family style
- - family ties
- - family tree
- - family-friendly
- - family-run hotel